چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

به عشق چادر خاکی مادر پهلو شکسته ام ....

چــــادر خاکی

بس که آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است
.
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند
عشق از آدم چه موجود غریبی ساخته است

"به یاد شهید محسن حاج رضایی"


در اینستاگرام همراه شما هستم:kaniz.madar

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گریه» ثبت شده است

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی /افتاده نخ چادر او دست نسیمی
               
در خانه ی زهرا همه معراج نشینند/آن جا که به جز چادر او نیست گلیمی

و ...

دل بی تاب فاطمیه هست ...

چیزی دیگه نمونده ...تا رفتن مادرمون ...

امشب دلم میخواد فـــقـــط گریه کنم ...

گریه کنم به حال خودم ...جامونده کربلای ایرانم ...خیلی سخته ...هرکی رو میبنم داره خداحافظی میگیره بره جنوب...

گریه کنم به حال مادری که این روزا تو بستر خوابیده ...

گریه کنم به حال همسری که این روزا فاطمه اش هم ازش رو میگیره ...

گریه کنم به حال پسری که این روزا مدام ماجرای کوچه جلو چشماشه ...

گریه کنم به حال دختری که مادر این روزا به سختی موهاشو شونه میکنه ...

گریه کنم به حال پسری که این روزا مادر مرتب زیر گلوش بوسه میزنه ...

مادر جان!! به خدا زود برا رفتن غریبی مولا را نگاه کن...نگاه کن اشکای حسین رو ...

مادر میدونم دلت گرفته از مردم مدینه ...از  همانهایی که یه عمر سر سجاده ات نشستی دعاشون کردی...

دیدی چطور جواب محبتت را دادن ...

مادر کم کم باید بهم اذن بدی لباس مشکی بپوشم ...شال عزا بندازم ...

مــــادر این روزهـــا دلم مثل پهلویتان شده!!میخواهم دست دلم را بگیری دعایش کنی ...آخر میگوند دعای مادر معجزه هست ...

 

دل نوشت :

زیاد بگو سلام بر "عــلــی" آخر این روزها در مدینه کسی سلامش نمیکند! غم کدام را بخورم ؟سلام ندادن مردم به علــی (ع) را یا سلام های بی جواب علــی(ع) را یا غم بی جواب ماندن سلام های اباصالح المهدی را... 

  • کنیز حضرت مادر سلام الله

دلم گریه میخواهد...آن هم بلند بلند....

دلم بیخود بیجهت گرفته است...

دلم انگار بغض داره...دلم مثل شب علی اکبر آرامش نداره...دلم شور میزند...

دلم روضه میخواهد...از نوع یاد یارانی اش...

ارباب لیاقت خودم را فهمیدم...

اما...

هرکی نداند تو خوب میدانی داستان من...ستون های چوبی..آقامیرزاحسین شریف را...دلتنگ روضه ام..

غصه ام از مردمی است که دنبال آجیل شب یلدا هستن...

دنبال میوه..لباس نو...دنبال دنیا...

دل عمه جان امام زمان خون است اینا...برای تازه عروسان خود یلدایی میبرن...با طعم هدیه شیرینی..

وای بر جماعت شامی...همانهایی که پای سر نیزه ابا عبدالله هله هله کردن...

فرقی نمیبنم بین ایناها وآنها...شاید خودم هم با جماعت کوفی وشامی فرقی ندارم...الله علم...

دلم تنگه کربلاست...دلم برای نماز صبح حرم ارباب تنگ است...

برای صف های طولانی تفتیش...برای همان دورکعت نماز زیر قبه...

برای ضریح کوچک حبیب...برای زیارت پایین پای ارباب...برای پسری که پایین پای پدر هست...

...فقطعوه بسیوفهم اربا اربا...

پاورقی:حالم خوب نیست...معذرت بخاطر نوشته های جسته گریخته ام...دعام کنید

  • کنیز حضرت مادر سلام الله